مدرسه علمیه شیخ الاسلام قزوین

انّما بعثتُ لاتمّم مکارمَ الاخلاق

مدرسه علمیه شیخ الاسلام قزوین

انّما بعثتُ لاتمّم مکارمَ الاخلاق

مدرسه علمیه شیخ الاسلام قزوین

حوزه علمیه قزوین
مدرسه علمیه شیخ الاسلام

آخرین نظرات

۶ مطلب با موضوع «کوتاه و خواندنی» ثبت شده است

 بسمه تعالی

خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد

ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد

عیدتان مهدوی

https://telegram.me/joinchat/AXTlTzvGZfkbHt5Ae_xF2w

لینک کانال احکام در تلگرام

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۹
داود نوروزی

خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد
ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد
عید تان فاطمی

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۴۸
داود نوروزی
  گذشت عمر

امام حسین (ع) : ای پسر آدم همانا تو مانند روزگاری ، هر روزی که بر تو بگذرد قسمتی از عمرت کاسته و کم میگردد.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 98

مواظبت بر زبان

امام حسین (ع) : هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکیزه باشد و هرکس نیت خیر داشته باشد روزیش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولانی شود.  ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323

بقیه روایات زیبا در ادامه مطلب

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۰۷:۴۰
معاونت تهذیب آقای موسوی

آیت‌الله شیخ جواد کربلایی( ره )یکی از اساتید اخلاق حوزه علمیه می‌فرمودند:

جناب آیت‌الله بهجت (ره) در جدیت در نماز شب و گریه کردن در نیمه‌ های شب مخصوصا شبهای جمعه کوشا بودند. یکی از علما و مشاهیر به من فرمودند: نیمه شب جمعه‌ای در مدرسه سید در نجف اشرف دیدم که آیت‌الله بهجت با صدای حزین همراه ناله و در حالی که سر به سجده گذاشته بود مکرر به حق تعالی عرضه می‌داشت: معبودا جز تو چه کسی دارم که از او درخواست کنم که گرفتاری و رنجوری مرا برطرف نموده و در امورم نظری بیافکند.

                                                                                                                 فریادگر توحید ص160

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۱ ، ۱۴:۰۰
معاونت تهذیب آقای موسوی
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

بقیه در ادامه مطلب
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۱ ، ۱۳:۴۰
معاونت تهذیب آقای موسوی

می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟

بقیه در ادامه مطلب


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۱ ، ۱۳:۱۸
معاونت تهذیب آقای موسوی